شعرت خيلي عالي
مردها فقط در افسانه مرد هستند ديگر هيچ
امان از دست اين مرد افسانه ها كه اگر دستم بهش مي رسيد!!!!
عجب نامردي بوده
اما نه مرد بوده
چون مرد زن ميگيره
همون كه سميه گفت ،
و اينكه من فقط آزادم كه تصور كنم، نه تجربه
سلام
فرصت نكردم وبلاگت رو بخونم. ميخونم حتما.
به اين سايت سر بزن- مخصوصا بخاطر تك درخت وسط جاده دماوند به فيروزكوه سمت راست كه كلي زلم زينبو بهش آويزونه
همنجا كه ازش خطره داري
نتونستم انگليسي بنويسم
آدرسش: سلمان دات آي آر
سلام كوثر عزيزم
چشم . از مصاحبه هم مينويسم
اين شعرت هك خيلي قشنگ بود
فقط فكر نميكني مصرع اول بيت آخر اشكال وزني دارد؟!