• وبلاگ : ديگرسو
  • يادداشت : هم....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 17 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سميه 
    سلام.
    کوثر فک کنم اين يکي از بهترين شعرهايي بود که اين چند وقته خوندم. بي نظير بود... همه اش يه طرف اينا يه طرف:

    هر صبح به مهماني ام آمد غزلي گفت

    در سفره ي صبخانه عسل شد شکرم شد

    لبخند زد و بوسه به لبهاي خودش ريخت

    بوسيد و همآغوش تن شعله ورم شد

    يکشب چمدان بست و از اين شهر گذر کرد

    مردي که از آغاز غزل همسفرم شد


    پاسخ

    شکست عهد من و گفت: «هر چه بود گذشت!»......به گريه گفتمش: «آري؛ ولي چه زود گذشت!»........بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد......بهار رفت و تو رفتي و هر چه بود گذشت......شبي به عمر گرم خوش گذشت؛ آن شب بود.....که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت.......چه خاطرات خوشي در دلم به جاي گذاشت.....شبي که با تو مرا در کنار رود گذشت.....گشود بس گره آن شب ز کار بسته‌ي ما......صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت.....غمين مباش و مينديش از اين سفر که تو را .....اگر چه بر دل نازک غمي فزود؛ گذشت!.......«دکتر ايرج دهقان»