• وبلاگ : ديگرسو
  • يادداشت : خواب بود هر چه که ديديم ،، باد بود هر چه شنيديم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. با توجه به محتواي خوبي که داريد، خوشحال ميشم اگر با هم تبادل لينک داشته باشيم. لطفا سايت من رو ببينيد و اگر مايل بوديد توي سايتم برام پيغام بگذاريد تا تبادل لينک کنيم. قبلا هم پيغام گذاشتم براتون ولي جوابي ندادين.
    + س.رشيدي 
    مراسم بود. اما متاسفانه خودم رو اونقدر خودي نديدم که... کلي با خودم کلنجار رفتم. خودي ام يا غريبه؟ غريبه اي آشنا؟!! هنوز نمي دونم اين وسط چيکاره ام. انگار اين دغدغه ها حالا حالاها بايد با من بمونن. شايد يک روز ... مراسمي بود. اون روز شايد... شايد...
    + س.رشيدي 

    سلام

    مي شود شما را ديد آيا؟

    سلام دوستان

    آموزش ماورا متافيزيك و علوم غريبه به صورت كاملا پيشرفته

    به دست اوردن قدرت پرواز خواندن فكر مردم تسلط بر ديگران و ...

    با عضويت در ارتش تاريكي به ما بپيونديد

    زنده باد ارتش تاريكي

    سلام دوستان

    آموزش ماورا متافيزيك و علوم غريبه به صورت كاملا پيشرفته

    به دست اوردن قدرت پرواز خواندن فكر مردم تسلط بر ديگران و ...

    با عضويت در ارتش تاريكي به ما بپيونديد

    زنده باد ارتش تاريكي

    + سميه.رشيدي 

    چطوري عزيزم؟ اين اس ام اس هاي لعنتي هم که قطع شدن و سخت مي شه از هم سراغ گرفت. اين داستان کوتاه رو بخون. انقد امروز تحت تاثير قرار گرفتم!!!!

    دختر جواني چند روز قبل از عروسي آبله سختي گرفت و بستري شد. نامزد وي به عيادتش رفت و در ميان صحبتهايش از درد چشم خود ناليد. بيماري زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عيادت نامزدش مي رفت و از درد چشم مي ناليد. موعد عروسي فرا رسيد. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود. همه مردم مي گفتند چه خوب عروس نازيبا همان بهتر که شوهرش نابينا باشد. 20سال بعد از ازدواج زن از دنيا رفت، مرد عصايش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.

    همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاري جز شرط عشق را به جا نياوردم."

    + سميه.رشيدي 
    کوثر! داغونم! ديشب خواب ياس رو ديدم. مي دوني ديدن خواب اين آدم يعني چي؟ آره تو مي دوني. تو بهتر از همه مي دوني. خواب ديدم کنارمه. من خسته بودم. خواستم بخوابم. سرم رو به سمت شونه اش بردم. شونه اش رو جلو آورد و من تکيه دادم به شونه اش. خوشحال شدم. اما وقتي خواستم دستش رو بگيرم دستش رو پس کشيد. کاش مي مردم. چقدر تحمل سخته. چقدر پشتم خالي شده. چقدر خوابهام خالي شدن و دردناک. يکبار هم که به خوابم مياد نبودنش رو به رخم ميکشه.... راستي! سلام...