• وبلاگ : ديگرسو
  • يادداشت : خواب بود هر چه که ديديم ،، باد بود هر چه شنيديم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سميه.رشيدي 

    چطوري عزيزم؟ اين اس ام اس هاي لعنتي هم که قطع شدن و سخت مي شه از هم سراغ گرفت. اين داستان کوتاه رو بخون. انقد امروز تحت تاثير قرار گرفتم!!!!

    دختر جواني چند روز قبل از عروسي آبله سختي گرفت و بستري شد. نامزد وي به عيادتش رفت و در ميان صحبتهايش از درد چشم خود ناليد. بيماري زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عيادت نامزدش مي رفت و از درد چشم مي ناليد. موعد عروسي فرا رسيد. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود. همه مردم مي گفتند چه خوب عروس نازيبا همان بهتر که شوهرش نابينا باشد. 20سال بعد از ازدواج زن از دنيا رفت، مرد عصايش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.

    همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاري جز شرط عشق را به جا نياوردم."