به او که نزدیک تر از فاصله است :
بلند بالاست
آن قدر که سرم به شانه هایش نمی رسد
و لبهایم به پیشانی اش ...
بوسه هایش ناگهانی اند
مثل هجوم چلچله ها اول بهار
تمام فضای خانه را احاطه می کنند .
کوتاه بوسه می دهد
- به اندازه ی لمس خوشبختی ام -
آغوش به اندازه می گشاید
به اندازه ی یک پرنده که از باد می گریزد
آغوش او تنگ است
...........
دنیا حقیر می شود
وقتی با هم قدم می زنیم
دنیا به اندازه ی بال پروانه
کوچک می شود
فصل هاتقویم را گم می کنند
وخیابان سرد
عطر نارنج را رقم می زند