دلم ز دلهره افتاد و غرقه در خون شد
عفونت از شریانم گذشت و طاعون شد
همین که در ریه هایم نفس کم آوردم
هوای عشق تو در من وزید و افیون شد
دوباره باد مرا سمت کوچه ها هل داد
دوباره کوچه پر از ردپای مجنون شد
کبوترانه به شوقت گذشتم از پاییز
زوال خاطره هایم درخت زیتون شد
اگرچه فصل شکوفایی اقاقی ها
تگرگ زد به درختان، بهار مدفون شد
مرا به وسعت این زخم کهنه باور کن
اگر که خاطره هایت به عشق مدیون شد
کوثر یاری