این روزها(جمعه 89 اردیبهشت 3 ساعت 11:12 عصر )
این روزها ...
تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمیام
چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمیام
پیر شدم تو این قفس یه کم بهم نفس بده
رحم و مروتت کجاست جوونیامو پس بده
فکر نمیکردم بذاری زار و زمین گیر بشم
فکر نمیکردم یه روز اینجوری تحقیر بشم
اون همه که دلم برات به آب و اتیش زده بود
حتی اگه سنگ بودی دلت به رحم اومده بود
دلش نخواست و نمیخواد یه روز به حرفام برسه
شاید میخواد رقیب من به آرزوهاش برسه
پسند من تو هستی که این همه بخت من سیاست
دلبر خود پسند من قله ی خوشبختی کجاست؟
ازت میخواستم بمونی بهت میگفتم که نری
این روزا نیستی اما باز به پات میفتم که نری
شاعر: حسین صفا
» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ