سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که بهره نمی دهد و از دلی که فروتن نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دیگرسو

Powerd by: Parsiblog ® team.
کاری به کار عشق ندارم !(دوشنبه 88 فروردین 31 ساعت 8:51 عصر )
برای خودم و سمیه ! به یاد اولین روزی که در دانشکده ی ادبیات، کلاس استاد قیصر امین پور ، همدیگر را دیدیم....یادت هست؟ داستان داش آکل !
چقدر زود گذشت .....

نه !
کاری به کار عشق ندارم !
من هیچ چیز و هیچ کسی را 
  دیگر
  در این زمانه دوست ندارم

انگار 
این روزگار چشم ندارد من و تو را
  یک روز

  خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا
هر چیز و هرکسی را 
  که دوست تر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
  یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند...

پس 
من با همه ی وجودم

  خود را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
  کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
  ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که 

کاری به کار عشق ندارم !

قیصرامین پور




» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

1-5(شنبه 88 فروردین 1 ساعت 7:4 عصر )
1.
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن


خدا به خیر کند...........
سال تحویل ، وقتی به دیوان حضرت حافظ تفال زدم . این غزل آمد! شاید فکر کنی خرافاتیم ولی چند ساله هرچی خواجه سرسال تحویل بهم می گه همون می شه ! از الان خیلی نگرانم . خدا به خیر کنه.


به نیت شما هم تفال زدم :
هر که را با خط سبزت سرسودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد

2.
 

امروز بعد از ظهر خواب دیدم کسی که مثل هیچ کس نیست آمده به وبلاگم و داره این پست را می خونه که : " بلند بالاست ، آنقدر که سرم به شانه هایش نمی رسد..."
من که از انتظار مردم . 

3.

گاهی بهتره راز آدم تا دم مرگ توی دلش بمونه. این طوری خیلی بهتره !


4.

 من هر کاری کردم اما نشد.

5.

این شعر ناقص را نمی دونم چرا سمیه دوست داره و گفته بذار توی وبلاگت :

نفست مثل تلاوت شدن قرآن است 
آیه های غزلت ترجمه ی ایمان است


وقتی از پنجره ها بانگ اذان می آید
نام تو جلوه ای از حضرت الرحمن است


شب ظلمانی من راه به جایی نرساند
ماه از گوشه ی چشمان تو آویزان است

پیش دستان تو باید که دلم فاش شود
عشق در مشت گره کرده ی من پنهان است

و......

و دیگر هیچ




 





» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

جای خالی(جمعه 87 اسفند 23 ساعت 12:46 صبح )
به قول محمدعلی بهمنی:
پاسخ بده ! از این همه مخلوق چرا من؟ 
تا شرح دهم از همه ی خلق چرا تو 

   
اگر روزی به کشیدن یک نخ سیگار دعوت شوم، حتما می پذیرم . جای یک چیز مثل دود غلیظ، مثل یک بغض سنگین یا یک کلمه مثل اسم تو.... در گلویم خالیست.



» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

کسی می آید(پنج شنبه 87 اسفند 15 ساعت 3:27 عصر )

قرار است یکی از همین روزها  به خانه ی مجازی ام بیاید........

خانه ای که از همین امروز برایش آغوش وا کرده

من خواب دیده ام که کسی می آید

من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام

و پلک چشمم هی می پرد

و کفش هایم هی جفت می شوند

و کور شوم

اگر دروغ بگویم

من خواب آن ستاره ی قرمز را

وقتی که خواب نبودم دیده ام

کسی می آید

کسی می آید

کسی بهتر 

کسی که مثل هیچ کس نیست 

و مثل آن کسی است که باید باشد

و قدش از درخت های خانه معمار هم بلندتر است

چرا من اینهمه کوچک هستم

که در خیابانها گم می شوم

چرا پدر که این همه کوچک نیست

و در خیابانها گم نمی شود

کاری نمی کند که آن کسی که به خواب من آمده است، روز آمدنش را جلو بیاندازد

 

من پله های پشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره را هم شسته ام

کسی می آید

کسی می آید


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

ناگزیر(یکشنبه 87 بهمن 20 ساعت 7:43 عصر )

از نیمه ی شب گذشته و بیداری

داغ است تنت گمان کنم تب داری

احساس زنانه ام به من می گوید :

مردی شده ای که از همه بیزاری

رد می شوی از جداره ی رگهایم

تا اینکه خودت را به جنون بسپاری

چندان که شب از تنفست خالی نیست 

از بوی خوش سپیده دم سرشاری

لبخند بزن تو قادری با این شهد

کندوی ترانه بر لبم بگذاری

معصومیت نگاه تو می داند

از وسوسه ی گناه من ناچاری


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

این روزها......(جمعه 87 بهمن 18 ساعت 7:17 عصر )
روزهای آخر بهمن 
روزهای سرد آفتابی
هیچ عابری در این کوچه پرسه نمی زند

به من زل بزن





» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

روح الهی(دوشنبه 87 بهمن 7 ساعت 10:45 عصر )

 این مطلب را یکی از دوستان خوبم در وبلاگش نقل کرده است.  شما هم بخوانید :

آنگه که با روح الهی(اک) تماس برقرارنمایید و همه چیزتان را به اوبسپارید از عمده ترین تا جزیی ترین آنها را بدون تلاش،بدون خطا و بدون ایجاد دردسر برای شما تحت رهبری خود قرار خواهد داد. 


از لحظه ای که حکومت شخصی خود یعنی بار سنگین اداره زندگی،درمان جسم،یا محو کردن آثار اشتباهات را به اک واگذارید،او این مسئولیت را
شادمانه بر دوش خواهد کشید. در آن دمی که روح الهی را به آگاهی خویش راه داده و خود را مجرا قرار دهید(مجرا شدن توسط انجام تمرینات معنوی و همچنین پخش و گسترش آیین اک انجام پذیر است) معجزات در زندگی شما آغاز می گردد. 

روح الهی همه کارها را کاملا فارغ از شرایط شما و در جهت بهبود خودتان و تمام بشریت انجام خواهد داد. او هرگز به خاطر دشواری شرایط و محیط شما در مضیقه و محدودیت قرار نخواهد گرفت. یعنی هیچ محدودیتی زاده نگردیده است که بتواند او را محصور کند. 

در اینجا جان کلام این است که: روح الهی می تواند شما را از تک تک مشکلات رهایی بخشیده و شرایط را به گونه ای بهتر برایتان مهیا سازد. این است معجزه روح الهی. او راهنما و توانایی خطاناپذیر است که شما را از آستانه عبور داده و به آن سوی مرزهای بهشت رویایی می برد. او خطا ناپذیر است. او توانای مطلق است. 

تنها می بایست به او اطمینان کرد. آنچنان که استادان اک فرموده اند:که شاید آسمان و زمین از میان بروند،اما من هرگز تو را ترک نخواهم گفت.


http://hu.blogsky.com




» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
می خواستم ...
.
...
هر چه تو می پراکنی...
گرگ بیابان
چقدر ...؟
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 2  بازدید
بازدیدهای دیروز: 9  بازدید
مجموع بازدیدها: 71575  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

دیگرسو
کوثر یاری
منم و عشق و خلوتی که در آن هیچ کس هیچ کس نمی گنجد
» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «