سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ما را ازکسانی قرار ده که درختان شوق تو در باغ های سینه شان، شاخه ها گسترده و آراسته شده است و آتش محبّتت، دل هایشان را فراگرفته است ... و چشمانشان با نگریستن به تو روشن شده است . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات العارفین ـ]

دیگرسو

Powerd by: Parsiblog ® team.
می خواستم ...(شنبه 91 تیر 17 ساعت 9:50 عصر )

می خواستم برایت مائده ی آسمانی بگسترانم

و شراب خانگی در پیاله ات بریزم

کوثر یاری


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

.(جمعه 91 تیر 16 ساعت 11:12 عصر )

در یک بعدازظهر داغ تابستانی

زن

حس می کند

که ساق های ظریفش را در آب رودخانه می گذارد

و به سمت روشنی سرازیر می شود

حس می کند

جنگل  به سویش قدم برمی دارد

و دریای دوردست

به زبان مادری اش

با وی تکلم می کند

ناگهان

عطر باغهای نارنج و لیمو

از سرزمین های شمالی

به گیسوان وحشی او کوچ می کنند

حس می کند کسی پیشانی اش را می بوسد

 

 


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

...(دوشنبه 90 مرداد 24 ساعت 2:50 صبح )

 

وبلاگ جدیدم:

hamsooy.persianblog.ir

 

می دانم تو پاداشی هستی

برای سال های رنج و عذاب من

برای این که هرگز

دل به لذات حقیر مادی نبستم

برای آن که هیچگاه به عاشقی نگفتم :

 " تو تنها عشق منی "

و برای اینکه بدی دیدم و بخشیدم

تو فرشته ی جاودانی من خواهی بود...

 

                                                                   آنا آخماتوا

 

 


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

هر چه تو می پراکنی...(پنج شنبه 90 اردیبهشت 1 ساعت 9:14 عصر )

وقتی اول اردیبهشت باشد و باران بیاید،

وقتی هوای قدم زدن زیر باران باشد و  شعری  که می دانی....

 از پشت پنجره ی اتاقم  برایت غزل می خوانم :

 

کس نگذشت در دلم، تا تو به خاطر منی

یک نفس از درون من خیمه به در نمی زنی


مهر گیاه عهد من ، تازه تر است هر زمان

ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی


کس نستاندم به هیچ، ار تو برانی از درم

مقبل هر دو عالمم، گر تو قبول می کنی


از همه کس رمیده ام، با تو درآرمیده ام

جمع نمی شود دگر، هر چه تو می پراکنی


ای دل اگر فراق او، و آتش اشتیاق او

در تو اثر نمی کند، تو نه دلی که آهنی


هم به در تو آمدم، از تو که خصم و حاکمی

چاره ی پای بستگان، نیست بجز فروتنی


سعدی اگر جزع کنی، ور نکنی چه فایده

سخت کمان چه غم خورد، گر تو ضعیف جوشنی

 

 

                                                     " سعدی"


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

گرگ بیابان(یکشنبه 89 بهمن 10 ساعت 11:59 عصر )

 

دل به تکرار شب حادثه ایمان دارد

گرچه رویای خودش را ز تو پنهان دارد

 

باید عاشق بشوی تا که بفهمی دل من

تا چه حد علقه به گیسوی پریشان دارد

 

چشم نیلوفریت را به نگاهم برسان

وهم مرداب در این حوضچه اسکان دارد

 

هر چه می خشکم و می میرم از این فاصله ها

باز در عمق تنم روح تو جریان دارد

 

حق انکار تو در کشتن من محفوظ است

گرچه یک شهر به خونریزیت اذعان دارد

 

بره ی اهلی من ! کاش بدانی که فقط

دل بی رحم تو را گرگ بیابان دارد

 


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

چقدر ...؟(پنج شنبه 89 آذر 18 ساعت 11:27 عصر )

 


چقدر از تو بگویم ، به سایه جان بدهم
همیشه حق خودم را به دیگران بدهم

چقدر عکس تو را در خیال خود بکشم
به جای ماه و ستاره به آسمان بدهم

تو ماه من شوی و دست من به تو نرسد
فقط به دست اشاره تو را نشان بدهم

تو ماه ، نه ...تو اینجا نماد خورشیدی
چرا به هر چه ببینم تو را گمان بدهم

برای اینکه بیایی مرا بسوزانی
چقدر عمر خودم را به تو زمان بدهم

اگرچه از همه ی تو نصیب من این است
تو را ببینم و تنها سری تکان بدهم

 
                           محمدرضا احمد نژاد

» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
می خواستم ...
.
...
هر چه تو می پراکنی...
گرگ بیابان
چقدر ...؟
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 1  بازدید
بازدیدهای دیروز: 15  بازدید
مجموع بازدیدها: 72998  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

دیگرسو
کوثر یاری
منم و عشق و خلوتی که در آن هیچ کس هیچ کس نمی گنجد
» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «