سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه خدا دوستی را بر خودْ دوستی مقدّم بدارد، در برابر سختی و دشواری مردم، خداوند او را بسنده باشد .بنده ام پیروی ام کن تا تو را مانند خود گردانم . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]

دیگرسو

Powerd by: Parsiblog ® team.
خواب بود هر چه که دیدیم ،، باد بود هر چه شنیدیم(یکشنبه 88 خرداد 17 ساعت 1:55 صبح )
کاش چیزی برای بخشیدن داشتم دوست آسمانی من! کاش جای دیگری از این دنیا می دیدمت .اگردلت می خواهد 
 تصور کن ته چشمهای من قدیسه ای به تو لبخند می زند و قرار است به زودی زود به معبد تنهاییت بیاید
تو آزادی تصور کنی به معصوم ترین دختر این شهر دلباخته ای. تو آزادی عاشق ترین مرد روزگارت باشی. 



» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

ما رایت الا جمیلا...(چهارشنبه 88 اردیبهشت 16 ساعت 12:50 صبح )

 

دوست آسمانی من !

دامان اردیبهشتی ام آتش گرفته است

   خانه ام آتش گرفته است

بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من ...


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

کاری به کار عشق ندارم !(دوشنبه 88 فروردین 31 ساعت 8:51 عصر )
برای خودم و سمیه ! به یاد اولین روزی که در دانشکده ی ادبیات، کلاس استاد قیصر امین پور ، همدیگر را دیدیم....یادت هست؟ داستان داش آکل !
چقدر زود گذشت .....

نه !
کاری به کار عشق ندارم !
من هیچ چیز و هیچ کسی را 
  دیگر
  در این زمانه دوست ندارم

انگار 
این روزگار چشم ندارد من و تو را
  یک روز

  خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا
هر چیز و هرکسی را 
  که دوست تر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
  یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند...

پس 
من با همه ی وجودم

  خود را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
  کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
  ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که 

کاری به کار عشق ندارم !

قیصرامین پور




» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)

1-5(شنبه 88 فروردین 1 ساعت 7:4 عصر )
1.
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن


خدا به خیر کند...........
سال تحویل ، وقتی به دیوان حضرت حافظ تفال زدم . این غزل آمد! شاید فکر کنی خرافاتیم ولی چند ساله هرچی خواجه سرسال تحویل بهم می گه همون می شه ! از الان خیلی نگرانم . خدا به خیر کنه.


به نیت شما هم تفال زدم :
هر که را با خط سبزت سرسودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد

2.
 

امروز بعد از ظهر خواب دیدم کسی که مثل هیچ کس نیست آمده به وبلاگم و داره این پست را می خونه که : " بلند بالاست ، آنقدر که سرم به شانه هایش نمی رسد..."
من که از انتظار مردم . 

3.

گاهی بهتره راز آدم تا دم مرگ توی دلش بمونه. این طوری خیلی بهتره !


4.

 من هر کاری کردم اما نشد.

5.

این شعر ناقص را نمی دونم چرا سمیه دوست داره و گفته بذار توی وبلاگت :

نفست مثل تلاوت شدن قرآن است 
آیه های غزلت ترجمه ی ایمان است


وقتی از پنجره ها بانگ اذان می آید
نام تو جلوه ای از حضرت الرحمن است


شب ظلمانی من راه به جایی نرساند
ماه از گوشه ی چشمان تو آویزان است

پیش دستان تو باید که دلم فاش شود
عشق در مشت گره کرده ی من پنهان است

و......

و دیگر هیچ




 





» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
می خواستم ...
.
...
هر چه تو می پراکنی...
گرگ بیابان
چقدر ...؟
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 8  بازدید
بازدیدهای دیروز: 8  بازدید
مجموع بازدیدها: 71572  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

دیگرسو
کوثر یاری
منم و عشق و خلوتی که در آن هیچ کس هیچ کس نمی گنجد
» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «